فروشگاه اینترنتی صنایع دستی چرم نیما
Leather Craft Shop Nima

تنگ چوگان بار دیگر  نقاب سیاه در جهره کشید. این نقش‌برجسته عظیم ساسانی اینبار به‌واسطه گسترش رسوب، رطوبت و دوده‌های ناشی از آلودگی به سیاهی کشیده شد. درحال‌حاضر مشاهده نقش‌برجسته به‌سختی قابل رویت است.

 
به‌گزارش CHN، کازرون باز هم خبرساز شد. تنگ‌‌چوگان به‌عنوان یکی از مهمترین نقش‌برجسته‌های ساسانی درحالی در معرض تخریب قرار گرفته، این درحالی‌است که این اثر دوره ساسانی در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
 
وضعیت اسفبار تنگ چوگان به دلیل رطوبت، دوده‌های ناشی از آلودگی
«سعید فلاح‌فر»، کارشناس در حوزه میراث فرهنگی، دررابطه با تخریب این اثر تاریخی به CHN می‌گوید: «نقش برجسته‌های تنگ چوگان در مراحل مختلفی مورد بی‌مهری و آسیب قرار گرفته‌اند. بعد از آغاز دوره حفاظت علمی از آثار تاریخی و میراث فرهنگی، این نقش‌ها به‌دلیل تامین آب روستای مجاور مخدوش شدند. اما در حال‌حاضر گسترش‌ رسوب آلودگی به‌‌همراه رطوبت و دوده‌های ناشی از آلودگی سبب شده که تنگ‌چوگان وضعیت بحرانی پیدا کند».
 
اما به‌گفته این کارشناس، نبود معرفی صحیح این مجموعه عاملی شد تا راه  برای آسیب‌های بعدی هموار شود. به طوری‌که بارها علاقه‌مندان میراث‌فرهنگی از وضعیت نگران‌کننده حفاظت اثر و محافظت فیزیکی محوطه گلایه کردند. تا اینکه در سال 1390 قسمتی از نقش برجسته (گرز بهرام) با ضربات پتک شکسته شد».
 
اما فلاح‌فر معتقد است، پیش‌از این آزمایش‌های سازمان میراث‌فرهنگی نشان داده بود حتی آلودگی نفتی جنگ خلیج فارس هم در تهدید این اثر بی‌تاثیر نبوده است. در هرحال نفوذ رطوبت، آلودگی‌های صنعتی محلی، آسیب‌های انسانی، رشد عوامل گیاهی و بیولوژیک و... همواره عوامل مخل فعال در این اثر تاریخی محسوب شده‌اند. آنچه چهره این نقوش را بیش از پیش اسف بار نشان می دهد، گسترش رسوب آلودگی همراه با نفوذ رطوب، دوده‌های حاصل از آلودگی‌های شیمیایی و حتی دوده است. ترک‌های سنگ هم (اگر مهار و کنترل نشوند) ممکن است با گسترش این آسیب‌ها و تغییرات دمایی و حتی رشد ریشه‌های گیاهی و... افزایش پیدا کنند.
 
 این درحالی‌است که «سیاوش آریا» فعال میراث‌فرهنگی، چند روز پیش، طی بازید از تنگ‌چوگان متوجه این تخریب شد و به خبرگزاری میراث‌فرهنگی از تخریب‌های مداومی می‌گوید که از دست‌اندازی، یادگاری‌نویسی و عوامل فرسایشی نشات گرفته است.
 
این فعال میراث‌فرهنگی می‌افزاید، هر زمان که به میراث‌استان فارس مراجعه و به تخریب‌های روز افزون اشاره می‌کنیم تنها با پاسخ نبود بودجه و اعتبارات مواجه می‌شویم. و هنوز هیچ مسئولی از برخورد علمی و منطقی با این آثار سخنی به‌زبان نیاورده است. این درحالی‌است که کمی آنسوتر کشورهای همسایه و عربی با الگوبرداری از آثار تاریخی ایران برای خود پیشینه و هویت می‌سازند.
 
وی همچنین به ترک و شکاف‌هایی اشاره کرد که بواسطه آثار نم و رطوبت ایجاد شده است. به‌گفته‌ این فعال، اگر هر چه‌ سریعتر به تنگ‌چوگان رسیدگی نشود این اثر منحصربه‌فرد دوره ساسانی از صحنه روزگار محو خواهد شد. ضروری است متولیان به  چهارسنگ نگاره سمت راست رودخانه شاپوردر تنگه چوگان، سنگ نگاره نخست ورودی که پیروزی شاه‌پور یکم بر امپراتوران رومی را درقابی بسیارزیبا و برجسته نشان می‌دهد توجه داشته باشند چراکه این اثر در وضعیت کما به‌سر می‌برد و با مرگ دست وپنجه نرم می‌کند.

سنگ‌نگاره‌های تنگ چوگان در23 کیلومتری غرب کازرون و 175 کیلومتری شیراز در دره شمالی شهر تاریخی بیشاپور و کنار رودخانه شاپور تنگ ناموربه چوگان قرار دارد.


با حضور معاون صنايع دستي کشور
نهمين نمايشگاه سراسري صنايع دستي خوزستان افتتاح شد
 
 
 
نهمين نمايشگاه سراسري صنايع دستي و هنرهاي سنتي استان خوزستان روز گذشته (24 بهمن ماه) با حضور «يحيي رحمتي» معاون صنايع دستي کشور افتتاح شد.

معاون صنايع دستي اداره کل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان خوزستان اظهار داشت: در اين نمايشگاه 250 غرفه براي نمايش آثار و توليدات صنايع دستي هنرمندان سراسر کشور برپا شده است.

«حيدري» استقبال گسترده و فروش چشمگير در نخستين روز از برپايي نهمين نمايشگاه صنايع دستي خوزستان را مورد اشاره قرار داد و افزود: اين نمايشگاه روز گذشته در محل نمايشگاه هاي بين المللي اهواز آغاز به کار کرد و تا 29 بهمن ماه پذيراي بازديدکنندگان و علاقمندان است.

وي با بيان اين که هنرمندان و صنعتگران صنايع دستي استان خوزستان آثار و توليدات شاخص خود را در 110 غرفه به معرض نمايش گذاشتند، خاطرنشان کرد: به استان هاي شرکت کننده در اين نمايشگاه حدود پنج غرفه اختصاص يافته است.

معاون صنايع دستي خوزستان يادآور شد: پس از افتتاح اين نمايشگاه، با حضور معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي کشور و ديگر مسوولان حاضر از غرفه هاي برپا شده بازديد به عمل آمد.


از16 تا 18 اسفند جاري؛
سومين همايش و نمايشگاه بين‌المللي فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري برگزار مي‌شود
 
 
 
سومين همايش و نمايشگاه بين‌المللي فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري در حوزه ميراث فرهنگي،‌ صنايع‌دستي و گردشگري از16 تا18 اسفند جاري در نمايشگاه‌ بين‌المللي تهران برگزار مي‌شود.

به نقل از مرکز روابط عمومي و اطلاع رساني سازمان ميراث فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري اين رويداد با هدف معرفي پتانسيل‌ها و ظرفيت‌هاي جذب و جلب سرمايه‌گذاران داخلي و خارجي برگزار مي‌شود.

بر اساس اين گزارش سومين همايش و نمايشگاه بين‌المللي فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري در حوزه ميراث فرهنگي،‌ صنايع‌دستي و گردشگري با سه رويکرد روش‌هاي تآمين مالي در حوزه سرمايه‌گذاري بخش خصوصي، تآمين زيرساخت‌ها براي رونق سرمايه‌گذاري و بررسي موانع و مشکلات سرمايه‌گذاري مرتبط با دستگاه‌هاي اجرايي در روند صدور و اعطاي مجوزها با رويکرد ارائه راهکار براي رفع اين موانع برگزار مي شود.

علاقه مندان به شرکت در اين همايش و نمايشگاه از سراسر کشور مي‌توانند براي ثبت نام به سايت همايش به نشاني www.cito.ir مراجعه و يا از طريق تلفن 66065714 با دبيرخانه همايش تماس حاصل کنند.

همچنين سرمايه‌گذاران و صاحبان فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري مي‌توانند براي حضور در اين همايش و ارائه بسته‌هاي سرمايه‌گذاري در تاسيسات و مناطق نمونه گردشگري و پروژه‌هاي ميراث فرهنگي و صنايع دستي با ادارات کل ميراث فرهنگي،‌صنايع دستي و گردشگري در استان‌ها ارتباط بگيرند.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:هنر شیشه , توسط نیما ذاکری سعید |

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:هنرهای سنتی از یاد رفته, توسط نیما ذاکری سعید |

ویل لقوم یلبسون ما لم ینسجوا
وای بر قومی که می پوشند آنچه را خود نمی بافند
رسول اکرم (ص)
               
تعریف
تا کنون تعریفی که جامع و کامل بوده و از نظر کلیه کارشناسان مورد تایید باشد برای کلمه صنایع دستی وضع نشده و در منابع گوناگون دارای تعاریف مختلفی است. مانند؛
دایره المعارف بریتانیکا:
صنایع دستی به آن گروه از صنایعی گفته می شود که مهارت، ذوق و بینش انسان در آن نقش اساسی دارد.
علی اکبر دهخدا:
آنچه با دست ساخته می شود، از قالی و پارچه و ساخته های فلزی و ....
دکتر معین:
صنایع دستی شامل صنعت هایی است که دست در آنها دخیل باشد. مانند پارچه بافی و قالی بافی.
اما در یک کلام، صنایع دستی به آن گروه از صنایع اطلاق می شود که تمام یا قسمت اعظم مراحل ساخت فراورده های آن با دست انجام شود و در چهارچوب فرهنگ و بینش های فلسفی و ذوق و هنر انسان های هر منطقه با توجه به دیدگاههای قومی آنان ساخته و پرداخته می شود.
 
اسامی برخی از رشته های سنتی و صنایع دستی منسوخ شده یا در حال منسوخ شدن که نیاز مبرم به احیاء دارند:
قواره بری (اصفهان – قزوین)
کنده کاری چوب (مازندران)
منبت کاری (آباده)
گره چینی
ارسی سازی
تراش سنگ خراسان
قلمکار نقاشی
چاپ باتیک
نقاشی پشت شیشه
چیق بافی
چارق دوزی (زنجان)
چموش (گیلان)
پاپیه ماشه
صحافی سنتی
سوخت (معرق چرم اصفهان)
طلاکوب (کوفته گری)
آیینه کاری
نمد
زیلو بافی
زری بافی
مخمل بافی
ترمه
دارایی بافی
عبا بافی
ابریشم بافی
کرباس بافی
شال ترمه
پارچه سری (خوی)
برک بافی
سفال (اصفهان)
سفال (مند گناباد)
سفال زرین فام
سفال (میناب)
سفال (کلپورگان)
سفال (زنور)
قفل سازی (چهارمحال و بختیاری)
زیورآلات محلی (منطقه ای)
ورشو (بروجرد- دزفول)
مینا (خوزستان)
فیروزه کوب (اصفهان)
توصیف برخی از رشته های در حال منسوخ شدن
سنگ تراشی
سنگ تراشی در دوره نخستین ظهور اسلام رونق و رواج دوره های گذشته را از دست داد و به دلیل ممنوعیت پیکره تراشی از سوی دین اسلام، هنر سنگتراشی انواع سنگ قبور رونق یافت. البته در برخی از شهرها مانند قم و مشهد این هنر هنوز اجرا می شود.
برای ساخت سنگهای بزرگ در مشهد از سنگی نرم با ترکیب میکا و تالک استفاده می شود که پس از صیقل خوردن به رنگی سبز برمی گردد.
بر طبق بررسی های انجام شده در مشهد هنوز 22 کارگاه سازنده آثار سنگی با حدوود 80 صنعتگر و بیش از 10 قلمزن دایر است که حدود 30 درصد آنها با استفاده از سنگهای مختلفی مانند مرمر، سیاه، سبز، قرمز و ..... آثاری مانند کاسه، بشقاب، گلدان و .... را تولید می کنند و مابقی با استفاده از سنگ میکا لوازم آشپزخانه را می سازند.
در گذشته صنعتگران در این شهر با سنگ سیاه آثاری مانند تبرزین و کشکول نیز می ساختند که این مصنوعات به کشورهایی مانند فرانسه و آلمان صادر می شد. اما به خاطر علاقه ایرانیان و استفاده از این آثار و همچنین به دلیل اینکه سازندگان آن نیز علاقه مند به تامین مایحتاج هم وطنان خود بودند و هستند تولید و ساخت اینگونه آثار محدود شده و حتی باعث تعطیلی برخی از کارگاهها نیز شد.
طریقه ساخت
در مرحله نخست سنگ به اندازه تقریبی محصول تولیدی برش داده می شود. سپس با کمک تیشه شکل ابتدایی آن ایجاد شده و به وسیله قلم های فلزی درشت داخل آن خالی و در مرحله بعد به وسیله قلم های کوچکتر پرداخت می شود و در مرحله نهایی به وسیله سوهان یا سنگ سمباده صیقل داده می شود.البته در حال حاضر تعداد اندکی از صنعتگران از شیوه های سنتی جهت ساخت آثار سنگی است استفاده نموده و مابقی آنان از تکنولوژی برای سرعت بخشیدن به کارشان استفاده نموده و از وسیله ای شبیه اره چوب بری استفاده می کنند.در دستگاه سنگتراشی کمانه ای است که با کمک زهی که به دور یک محور چوبی ایجاد شده دستگاه را به حرکت در می آورد و با عقب و جلو کردن کمانه سطح بیرونی سنگ پرداخت می شود.
در کل دستگاههای سـنگ تراشی اولیه مانند مته های آتشی ابتدایی است که کارشناسان احتمال می دهند کوزه ههای ظریف کرمان با دستگاههایی شبیه آنها ساخته شده باشد.اینگونه دستگاهها به ویـژه جهـت ساخـت دیـزی های بـدون دسته، کاسه، گلدان، قندان و آثـاری شـبیه آن استـفاده می شـود. آثـار ایـن شهـر به ویژه آثار زینتی معمولا به روش حکاکی تزیین می شوند. روش کنده کاری اسگرافیت بر روی بشقاب و یا کاسه در این شهر بدین گونه است:
سطح بیرونی ظرف با رنگ مشکی پوشانده شده سپس به کمک قلم های ظریف بر روی آثار اشکال دلخواهی را تراشیده و بدین ترتیب سطح رنگ آمیزی شده دست نخورده مانده و به حالت برجسته نمود می یابد.
پاپیه ماشه
پاپیه ماشه که در هنر صنایه دستی ایران به لاکی یا نقاشی روغنی شهرت دارد اساسا واژه ای فرانسوی است و به معنی کاغذ فشرده است. پاپیه ماشه به اشیایی مقوایی گفته می شود که سطح آن به وسیله مینیاتور تزیین شده و با لاک مخصوصی پوشش یافته است.سابقه تاریخی این هنر کاملا روشن نیست. اما از دوره سلجوقیان چنین بوده است:
سلجوقیان:
 تا پس از دوره سلجوقیان کتابهای خطی ایران دارای جلد چرمی ساده یا ضربی و فاقد هر نوع تزیین بوده اند.
ایلخانی:
در شهر هرات، مرکز عمده تحقیقات و تالیفات، جلد کتابها چرمی ساده یا ضربی بوده و برای تزیین کتاب علاوه بر نقوش اسلیمی از خطوط ختایی نیز استفاده می شده است و احتمالا تا آن زمان ساخت جلدهای روغنی در ایران رواجی نداشته است.
صفویه:
با توجه به اسناد و مدارک بسیار این هنر در این دوره به ایران راه یافته و به موازات سایر انواع صنایع دستی شکل گرفته و متکامل شده است. در این دوره دو شهر قزوین و اصفهان مرکز عمده تولید محصولات روغنی بوده است. نقش این گروه هنری در این دو شهر نیز عبارت بود از نقوش مجالس شکار و رزم که با روش تذهیب با خطوط اسلیمی و ختایی آثار تزیین می شدند.  در اواخر این دوره نیز نقش گل سرخ و گل و برگ های سایه دار طبیعی در پاپیه ماشه اصفهان استفاده می شده که در دوره زندیه به اوج کمال رسیده و در دوره قاجار و پس از آن نیز تا حال حاضر ادامه یافته است.
روش ساخت سنتی:  
در ابتدا از این هنر در ایران جهت تهیه جلد کتاب استفاده می کردند. پس از آشنایی با شیوه های ساخت مقوا به فکر تهیه جلدهای روغنی به وسیله مقواهای دست ساز افتادند و از دو روش برای تهیه آنها استفاده کردند.
در روش نخست چلوار را به سریشم آغشته کرده، به اندازه دلخواه چندلا کرده و با مشته می کوبیدند و از آن مقوایی محکم و با دوام می ساختند که به آسانی قابل قطعه قطعه شدن نبود.
در روش دوم ابتدا کاغذهای باطله و تکه های منسوجات پنبه ای را در حوضچه ای که آب داخل آن مقدار زیادی شوره داشت ریخته و گاهی آنرا به وسیله پارو به هم زده و به کمک وسیله ای مانند گوشتکوب مشهور به کوبه آنرا کوبیده و گاهی مقداری سریش به آن اضافه کرده تا به شکل خمیری قهوه ای رنگ و چسبنده شود. پس از خارج کردن خمیر از حوضچه دوباره به آن سریش اضافه کرده و سپس آنرا داخل کیسه پارچه ای ریزبافتی می ریختند تا مقداری از آب آن گرفته شود.سپس خمیر را بر روی پارچه ای ریخته و با ماله ای چوبی آنرا صاف کرده و پس از خشک شدن، کاغذی ضخیم اما نرم با رنگی نخودی مایل به خاکستری که شبیه خشک کن های امروزی بود به دست می آمد که به کاغذ "زرتی" و یا "پیزوری" شهرت داشت.
پس از تهیه صفحات کاغذ، چند برگ از آنها را بر روی یکدیگر چسبانده و با مشته می کوبیدند و مقوایی فشرده را به دست می آوردند.سپس آنرا به اندازه دو طبله جلد چنان می بریدند که به غیر از سمت عطف، از طرفهای دیگر حدود 5 میلی متر بزرگتر از اندازه صفحات کتاب باشد.
بعد با کمـک سمباده پشت و روی آنرا صاف و هموار کرده و با کمک سوهان نرم و دنده ریز لبه هایش را ساییده تا به اندازه و قطع دلخواه در آمده و تیزی گوشه هایش نیز گرفته شود.در مرحله بعد دو تکه چرم را که کمی پهن تر از عطف کتاب بود آماده ساخته و بخش هایی از آنرا که لازم بود تا به وسیله آن طبله ها به هم بچسبند با تراش نازک کرده و بر طبله ها می چسباندند. به طوری که چرم قسمت عطف و سطح طبله های جلد، سطحی یکنواخت بیابد. پس از آن کار اصلی، یعنی تزیین جل شروع می شد. بدین صورت که در ابتدا سطح کار را با رنگی مناسب (اکثرا زرنیخی – زرد تیره) یا یشمی (سبز تیره) زیرسازی کرده، با روغن کمان (حاصل صمغ درخت سرو وحشی و روغن بزرک) آنرا پوشانده، قبل از آنکه روغن کاملا خشک شود مقداری مرغش یا دلربا (از خانواده سنگ کوارتز) ساییده و بر روی سطح کار می پاشیدند و سپس با غلطکی چوبی آنرا صاف کرده تا سوده ها در روغن کمان بنشیند و رویه جلد هموار شود و سپس دوباره آنرا با روغن کمان پوشانده و برای نقاشی در اختیار مینیاتوریست ها و مذهبان قرار می دادند.
روش ساخت امروزی:
ابتدا هنرمند یک برگ کاغذ سفید مرغوب را که طول و عرض آن حداقل 4 سانتی متر بیش از طول و عرض محصول مورد نظر است در آب خیسانده، بر روی قطعه سنگ مرمری که معمولا ابعاد آن 15*50*60 سانتی متر است پهن کرده، سپس کاغذ کاهی نامرغوب و اکثرا ورق های روزنامه بریده شده را در محلول سریش فرو برده و بر روی آن می چسباندند و آنقدر این کار را ادامه می دادند تا ضخامت آن به اندازه دلخواه برسد. سپس یک برگ کاغذ سفید را بر روی آنها چسبانده و بعد با کمک یک پرس و یا وزنه های سنگین آنرا تحت فشار قرار می دادند. پس از خشک شدن آن بعد از 24 ساعت آنرا با کمک گزن کفاشی به اندازه دلخواه بریده و گونیا می کردند.
در صورتیکه شکل مورد نظر هنرمند، دایره و یا استوانه باشد پس از ساخت جدار خارجی به وسیله قالبهای دلخواه سایر قسمتهای کالا را تهیه و پس از خشک شدن به هم می چسباندند و گوشه ها و زوایای آنرا با کمک سوهان و سمباده مرتب کرده و به نقاش تحویل می دهند.
روش نقاشی:
ابتدا سطوح خارجی و داخلی با یک رنگ آستر (از جنس رنگ روغنی) پوشانده شده و پس از خشک شدن سطوح داخلی را به همان رنگ آستری که معمولا هم سیاه است باقی گذاشته و شروع به نقاشی قسمت های خارجی و قابل رویت محصول می نمایند. اگر از رنگ روشن برای پوشش استفاده کرده باشند ابتدا یک لایه کتیرا را با قلم مو بر روی سطح مالیده و سپس به طراحی و رنگ آمیزی نقوش می پردازند. ولی اگر از رنگ سیاه و سایر رنگ های تیره استفاده کرده باشند پس از استفاده از لعاب کتیرا به نسبت نوع نقشی که تصمیم به ترسیم آن دارند به رنگ آمیزی زمینه و پس از آن ترسیم نقوش می پردازند و در این مرحله نوبت به روغن کاری محصول می رسد. به دلیل اینکه از رنگهایی مانند گوهاش یا آکوارل که در آب به راحتی حل می شود استفاده می شود به منظور شفافیت بخشیدن به رنگها و ثبوت آنها روی نقش با روغن مخصوصی آغشته می شود.قبلا از روغنی جهت تثبیت استفاده میشد که فرمول ساخت آن را تنها پاپیه ماشه سازان در اختیار داشتند. اما در حال حاضر از روغن های سادیلوکسی که توسط کارخانجات رنگ سازی تولید می شود استفاده می کنند.روغن کاری در سه مرحله و با کمک قلم موی نرم در تمام سطوح خارجی و داخلی انجام می شود.
 
 
ابریشم بافی
ابریشم در حدود 330 سال ق.م از چین به ایران راه یافت و از آنجا که مسیر جاده ابریشم از ایران می گذشت تجار ابریشم را با قیمت پایین تری از تاجران چینی خریداری کرده و به کشورهای مغرب زمین می فروختند که البته این مورد را م.س.دیماند نویسنده کتاب "راهنمای صنایع اسلامی" متذکر شده که انحصار تجارت ابریشم بین چین و مغرب زمین در دست تاجران ایرانی بوده است. جالب اینجاست که در ایران دستگاههای بافندگی پارچه های ابریشمی وجود داشت. به طوریکه تاورنیه در سفرنامه خود آورده است که: تبریز عده کثیری بافنده ابریشم دارد که خیلی ماهر هستند و پارچه های خوب و قشنگ می بافند و عده این صنعتگران بیشتر از همه اقسام دیگر صنعتگران است. البته در سالهای 241 الی 272 میلادی و پس از تصرف انطاکیه گروهی بافنده آرامی به خوزستان آورده شدند که برخی از پارچه های موجود در کلیساهای اروپا و منسوجات به دست آمده در شیخ عباده و اخمیم مصر از همین دوره است.نقوش پارچه های ابریشمی در این دوره شلوغ و پرکار بوده و در پنج رنگ و آنهم منحصرا تیره بافته می شد. برخی از پارچه های دیگر نیز دارای رنگ کبود سیر یا سفید بود.
گلابتون دوزی (کم دوزی، گلدوزی، برودری دوزی، کمان دوزی)
در دایره المعارف فارسی به سرپرستی رضا اقصی آمده است: گلابتون تاری است که در زری بافی و نقده کوبی به کار می رود و در انواع قیمتی، مغز آن ابریشم است و بر گرد آن رشته های نازکی  از نقره آمیخته با طلا می پیچند. معمولا مقدار طلای این رشته ها دو تا سه درصد است، اما در گلابتون بعضی از زری های عصر صفویه تا پنجاه درصد طلا نیز به کار رفته.
در کتاب دکتر معین نیز درباره گلابتون آمده است:
گلابتون طلایی است که از حدیده کشیده و به هیئت ریسمان باریک ساخته باشند و گلابتون نوعی دوزندگی است که جنبه تزیینی دارد و در آن نخ گلابتون به کار می رود.
در حال حاضر به جای روکش طلا از نخ هایی با روکش فلزی زرد و یا سفید که معمولا در کشور پاکستان تولید می شود استفاده می گردد.
در گذشته در اقصی نقاط کشور ایران این هنر اجرا می شد. اما هم اکنون تنها در استان هرمزگان و به ویژه شهرهای بندر لنگه، بندر عباس و میناب تولید آن رواج دارد.
گلابتون به دو روش استفاده می گردد:
گلابتون دوزی هایی که در ان نخ طلایی مستقیما زمینه اصلی را تزیین می دهد. تعداد هنرهایی که از این روش جهت اجرا استفاده می کنند بسیار بوده و از صدها مورد تجاوز می کند. مانند خامه دوزی، ساقه دوزی، سکمه دوزی، چشمه دوزی، دندان موشی، ژور، سلسله، سمن در لعل، نقده دوزی و قلابدوزی.
گلابتون دوزی هایی که برای اتصال و نصب روبان، نوار، قیطان یا دانه، منجوق، پولک و غیره بر روی زمینه اصلی به کار گرفته می شود. از این روش بیشتر در ملیله دوزی، پیله، منجوق، پولک دوزی، شمسه دوزی و قیطان دوزی استفاده می شود.
در حال حاضر بیشتر زنان و دختران در خانه به اجرای این هنر می پردازند و آنهم در ازای گرفتن سفارش از مشتری. زیرا از یک سو میزان تقاضا محدود بوده و از سوی دیگر زمینه های استفاده از گلابتون محدود شده است.
 
منبت کاری
منبت کاری یعنی هنر برجسته کاری و مشبک نمودن چوب بر اساس نقشه ای دقیق.
ناگفته نماند که این تعریف تنها دربردارنده اصول کلی این هنر بوده و هیچ خاطره ای را زنده نمی کند. در حالیکه چوبهای منبت کاری شده هرکدام آداب و رسوم و ذوق سرشار ملتی را دربردارد و نشان می دهد که در برابر حوادث و ناملایمات روزگار این هنر راه خود را گم نکرده است.
باتیک همزاد قلمکار (چاپ کلاقه ای)
این هنر نوعی چاپ سنتی بر روی پارچه است که هم اینک نیز در بخشی از کشورهای جنوبشرقی آسیا، بخشی از اروپا و افریقا رایج است. در ایران نیز در روستاهای اطراف تبریز و به ویژه در مناطق روستایی اسکو، کهنمو، اسکندان، دیزج، باویل علیا و سفلی به عنوان مرکز تولید، استفاده از این هنر رایج است.
علت نامگذاری این هنر نیز چنین بود که چون قسمت هایی از پارچه ای را که باید رنگ می شد به اشکال خاصی گره می زدند و سپس رنگ می زدند، وقتی که رنگرزی انجام می شد و رنگ خشک می شد گره را باز می کردند و بخشی از پارچه که گره خورده بود رنگ نخورده می ماند و همچنین در رنگرزی نیز بیشتر از رنگ سیاه استفاده می شد و پارچه را به شکل پر کلاغ تداعی بود به همین دلیل به هنر کلاغه ای، کلاغی، کلاقی یا کلاقه ای معروف شده بود.
این هنر اصالتا چینی و آنهم مربوط به 2000 سال قبل است. اما با توجه اخبار برخی سیاحان احتمالا از قرن 6 ق.م ساکنان کرانه های دریاچه مازندران با روش چاپ پارچه به روشی که امروز باتیک نامیده می شود آشنایی داشته اند. اما تا کنون مدارک و شواهد دقیقی در این زمینه در دست نیست و این روایت بیشتر مورد قبول است که این هنر توسط اقوام مهاجر روسی به ایران راه یافته است.
روش ساخت سنتی
ابتدا برگ درخت موز را درون محلول سود سوزاور حل کرده و مایع چسبناک حاصله را با خاک رس مخلوط نموده و سپس به وسیله قلم مو با ابزار دیگری از این ماده مقاوم به عنوان جوهر استفاده و نقوش دلخواه را بر روی ابریشم خام نقاشی می کردند و سپس به رنگرزی آن می پرداختند و از آنجا که پس از رنگرزی و شستشوی پارچه نقاطی که قبلا به وسیله ماده مقاوم پوشانده شده بود سفید باقی می ماند. اگر می خواستند پارچه را رنگ کنند مجددا قسمت های رنگ شده را با ماده مقاوم پوشانده و مبادرت به رنگرزی دوباره یا چندباره آن می کردند و با تکرار این عمل پارچه، نقش های رنگین و متنوعی به خود می گرفت.
این روش تا زمانیکه ایرانیان موم را ابداع کردند اجرا می شد و پس از آن ابتدا صنعتگران دو طرف پارچه را با موم آغشته کرده و سپس به تراشیدن بخش هایی از پارچه می پرداختند. بر خلاف روش قبل در این شیوه زمینه کار سفید می ماند و نقوش رنگ را جذب می کرد و اگر هنرمند می خواست رنگ یا نقش دیگری به پارچه اضافه کند قسمتهای رنگ آمیزی شده قبلی را پوشانده و به جای موم بخش های دیگری از پارچه را برداشته و رنگرزی را ادامه می دادند.این روش هنوز در بخش هایی از هندوستان، مصر و چین رایج است. اشکال این روش این است که امکان بهره گیری از رنگ های گرم وجود ندارد و به دلیل سرعت ذوب شدن موم در اثر گرما کمتر می توان به نتیجه مطلوبی دست یافت.
اما روشی را که هم اکنون ایرانی ها در هنر باتیک به جای دو روش بالا استفاده می نمایند استفاده از واکس باتیک است که در این روش این ماده مقاوم کاملا در تار و پود پارچه نفوذ کرده و هر دو روی پارچه نقشی کاملا یکسان و شفاف به خود می گیرد.
به خاطر استفاده از واکس امکان استفاده از رنگ های گرم به راحتی امکان پذیر بوده و هنرمند می تواند مصنوعاتی با ثبات رنگ و درخشندگی بیشتر تولید کند.
شیوه فعلی تولید
ابتدا عملیاتی به نام صمغ گیری، سفیدگری و وزن دادن انجام می شود. در اسکو صمغ گیری بر روی پارچه های ابریشمی انجام می شود و با کمک کربنات دوسود و مقداری صابون در جوش شیرین صمغ ابریشم از آن کم می شود. زمان صمغ گیری معمولا از نیم ساعت تجاوز نمی کند. سپس اگر قرار بود پارچه با نقوش سفید تولید شود سفیدگری انجام شده و صنعتگر با کمک تخم خربزه و روشنک به انجام این کار می پردازد. (تخم خربزه هم برای سفید کردن ابریشم استفاده شده و هم جهت نرم کردن) وزن کردن نیز عبارت است از جایگزین کردن وزنی که توسط صمغ گیری از ابریشم کم شده است.
سپس کار چاپ و انتقال نقوش انجام می شود. بدین شکل که صنعتگر واکس را به صورت مذاب درآورده و سپس مهر چوبی را در داخل آن فرو برده تا مقداری واکس به خود جذب کند. پس از آن، قالب را بر روی پارچه صاف زده و این کار تا زمانیکه پارچه از طرح پر شود ادامه پیدا می کند.در انتها پارچه سفید دارای نقوشی از واکس است که اگر رنگ آمیزی شود قسمت های خالی مانده قادر به جذب رنگ بوده و بخش هایی که از واکس پوشیده شده سفید خواهد ماند.
سپس صنعتگر بدون برداشتن واکس، قسمت های دیگری از پارچه را پوشانده و عمل رنگرزی را تکرار می کند و این عمل را تا بهره گیری از کلیه نقوش و رنگ های مورد نظر ادامه می دهد. در انتهای کار و برداشتن واکس از روی پارچه (موم زدایی) طاقه یا قواره پارچه رنگین و منقوشی به دست می آید که در آن محل واکس خورده اول به رنگ اصلی، محل های پوشیده شده در مرحله دوم به رنگ نخستین رنگرزی، محل های پوشیده شده در مرحله سوم به رنگ دومین رنگ آمیزی و .... بوده و متن اصلی پارچه، رنگ آخرین رنگرزی را دارد.
موم زدایی نیز بدین شکل انجام می شود که پس از اتمام عملیات چاپ و رنگرزی، پارچه آماده شده را بر روی سطحی هموار گسترده و بر روی آن یک صفحه کاغذ کاهی یا روزنامه قرار داده و اطویی داغ را بر روی سطح پارچه می کشند تا در اثر حرارت موم ذوب و جذب کاغذ کاهی گردد. گاهی برای اطمینان بیشتر، موم زدایی دوبار انجام می شود تا احتمالا موم اضافه بر روی پارچه باقی نماند و رنگی که زیر آن قرار دارد کاملا شفاف جلوه کند.
زیلوبافی میبد
زیلو یکی از با ارزش ترین هنرهای دست بافت ایرانی بوده که نمی توان برای قدمت و سابقه تاریخی آن زمان مشخصی را معین کرد. در منابع تاریخی مشخصا به هنر زیلو پرداخته نشده و تنها در کنار نام اماکنی همچون مساجد بدان نیز پرداخته شده است. درباره چگونگی پیدایش آن، برخی این هنر را زاییده از هنر حصیربافی می دانند و معتقدند این هنر مرحله تکامل یافته هنر حصیربافی است و برخی نیز واژه zillu را در فرهنگ غربی برگرفته از نام حصیر می دانند و معتقدند این واژه از فرهنگ ایران به غرب راه یافته است. زیرا زیلو شباهت بسیاری به بافت حصیر دارد.
در منابع مختلف در مورد کلمه زیلو تعاریف متفاوتی بدون رسیدن به اجماع ارائه شده است. مثلا
فرهنگ معین زیلو را فرشی کم بها معرفی کرده و آنرا نوعی گلیم شطرنجی دانسته است. فرهنگ نفیسی آنرا نوعی پلاس و گلیم پنبه ای می داند که بهترین نمونه های آن در یزد بافته می شود.
در بسیاری دیگر از منابع نیز واژه زیلو را با فرش یکسان معرفی کرده اند. مثلا در نزهه القلوب در بخش مربوط به قالی قلعه وازه زیلو مطابق قالی آورده شده است.
زیلو در بافت خود شباهت بسیاری به حصیر داشته و به عنوان زیرانداز استفاده می شده است. این هنر ارزشمند در واقع یکی از هنرهای مهم ایرانیان بوده که به لحاظ کارگیری مواد و مصالح و شیوه تهیه و همچنین نقوش بدیع و بی نظیر آن از جمله مهمترین صنایع دستی ایرانیان به حساب می آید و مدت ها است که در منازل و اماکن مذهبی به عنوان کف پوش استفاده می شود.
اما امروزه آنچه را که باید به طور یقین اقرار نمود این است که میبد یکی از مهمترین مراکز تولید زیلو است و در گسترش و رونق این مهم سهم بسزایی داشته است. آنچه شایان ذکر است این است که قدمت این هنر در میبد به پیش ار اسلام بازمی گردد و حتی عقیده بر این است که زیلو از ابداعات این خطه بوده و گسترش بافت آن به وسیله استادکاران میبدی صورت گرفته است. البته هنوز هیچگونه تصدیق و تاییدی صحت بر موارد فوق ارائه نشده و آنچه گفته شده در حد تحقیقات دانشجویی بوده است. اگرچه باید دانست هنرمندان میبدی دیرزمانی است که با بافت زیلو آشنا بوده و دخل و تصرفات بسیاری در ارائه شیوه بافت و نقوش آن داشته اند.
 
 
بخش های مختلف تولید:
نخ پنبه
نخ پنبه به عنوان ماده اصلی بافت زیلو استفاده می شود که در گذشته به کمک چرخ نخ ریسی در محل تولیـد می شد. پنـبه را پـس از ریسیدن به کلاف تبدیل کرده و برای تار و پود زیلو به کار می بردند. این نخ در اصطلاح محلی هری، شلیط یا نخ رسمی نامیده می شد. زیلویی که با این نخ بافته می شد بسیار مقاوم بوده و ظرافت آن نیز به کیفیت مرحله نخ ریسی و دقت در بافت بستگی داشت. هم اکنون بافندگان از نخ های کارخانه ای که به هندی معروف است استفاده می کنند. این نخ ها دارای شماره ای است که شماره 5 آن بیش از هر شماره ای مورد استفاده زیلوبافان است.
رنگ
زیلوها به طور کل از تنوع رنگ کمتری به نسبت فرش برخوردار است. این سادگی و بی پیرایگی باعث شده که زیلو با معماری مکانی که با آن مفروش شده بود هم آهنگ شود. مثلا در مساجد زیلوها با رنگ آبی و سفید کاشی های فیروزه ای منطبق بود.
رنگ ها نیز مانند بسیاری از مواد، در محل آماده می شد و بیشتر نیز از روناس، نیل و پوست گردو تهیه می شد. منشاء این رنگ ها گیاهی بوده و ویژگی آن ثبات و عدم تغییر در مقابل نور خورشید و شستشوی آن بود.
زیلوها از نظر کاربرد و رنگ به 3 گروه تقسیم می شود:
زیلوهای با رنگ آبی و سفید که مختص مساجد و اماکن متبرکه است.
زیلوهای جوهری با رنگ آبی و گلی که برای مصارف خانگی بوده و نسبتا ارزان قیمت است.
زیلوهای نفتال با رنگ سبز و گلی که مرغوبترین نوع زیلو است.
هم اکنون رنگها به صورت صنعتی و نه دیگر به شیوه سنتی تولید می شود. در میبد نیز که یکی از مهمترین مراکز تولید رنگ ثابت و گیاهی بوده است دیگر هیچ استادکاری وجود نداشته و در معدود زیلوهای بافته شده نیز با رنگ های نامرغوب صنعتی تولید شده است.
چله کشی
چله کشی در این هنر مانند گلیم و قالی انجام می شود. اما چله کشی زیلو در واحد سطح به دوبرابر تعداد چله های گلیم می رسد که البته این موضوع تنها تفاوت در گلیم و زیلو نیست و برتریهای دیگری نیز زیلو نسبت به گلیم دارا می باشد. مثلا زیلو دارای نقشی است که این نقش از طریق پودهای رنگین در آن بافته می شود و دیگر اینکه زیلو دورو بافته شده که هر رو می تواند نقشی جداگانه داشته باشد.
روش چله کشی در میبد بدین صورت است که در کوچه یا حیاط دو میله حدود 50 سانتی متری به نام نیفله به ارتفاع حدود 1 متر از سطح زمین و به فاصله 30 متر از یکدیگر نصب می کنند. سپس نخ ها را به این میله می اندازند. در محل به این عمل کاردوونی یا کاردوانی گفته می شود. پس از این تارها را از نیفله خارج کرده و جمع می کنند و در محلی بزرگ آنرا پهن می کنند. سپس نخ ها را به فاصله معین از هم باز می کنند و از دو طرف محکم می کشند. بعد چله را روی زمین می گذارند و دور چوبی می پیچند و به کارگاه زیلوبافی می برند. در کارگاه چله را ابتدا روی تیر پایین می پیچند، سپس کم کم آنرا روی تیر بالا انتقال می دهند. زمانیکه چله به طور کامل روی تیر بالا پیچیده شد کار نقش بندی شروع می شود که اصطلاحا به آن سه به جال می گویند.
مراحل فنی بافت زیلو:
در بافت زیلو برای درهم تنیدن تار و پود از فن کلی و کمونه استفاده می کنند. یعنی آنچه در دستگاههای بافندگی چاله دار با پدال و متعلقات آن و در قالی بافی با دست ماهر بافندگان انجام می شود در زیلوبافی به وسیله کلی، کمونه و شلیط صورت می گیرد. تقسیم شلیط به اجزای مختلف و سپس کرت بندی آن برای تحقق چنین امری است ولی تا رسیدن به مرحله بافت سه کار دیگر را نیز باید انجام داد:
انتخاب شلیط
پودکشی
نقش پردازی و ترتیب بافت آن
نقش:
نقش در هنر زیلوبافی آنچنان ساده است که می توان در آن سادگی رفتار، گفتار، پوشش و زندگی مردم را دریافت. نقشمایه ها را می توان به 3 دسته تقسیم کرد:
نقش هایی که در فرش هایی مانند گلیم و قالی نیز دیده می شود. مخصوصا فرش هایی که بیشتر از نقوش شکسته بهره می گیرند.
نقوشی که بین زیلو و نقوش تزیینی معماری ایرانی ارتباط مشترک دارند و در برخی موارد نیز دارای اسا
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:بیوگرافی و زندگینامه پادشاهان ایران (هخامنشیان), توسط نیما ذاکری سعید |

بیوگرافی و زندگینامه پادشاهان ایران (هخامنشیان)  
 
  کوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ، (۵۷۶ ۵۲۹) شاه پارسی, به خاطر جنگجویی و بخشندگی اش شناخته شده است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان گذار دوره ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند". پاسارگاد: «ای رهگذر هر که هستی و از هر کجا که بیایی می دانم سرانجام روزی بر این مکان گذر خواهی کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکی که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر.»  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
بیوگرافی و زندگینامه پادشاهان ایران (هخامنشیان)  
 
 
 
 
     
 
   
 

۱) کورش کبیر :

▪ تاریخ تولد : ۵۷۶ قبل از میلاد

▪ تاریخ درگذشت : ۵۲۹ قبل از میلاد

▪ محل دفن : پاسارگاد فارس

بیوگرافی : کوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ، (۵۷۶ ۵۲۹) شاه پارسی, به خاطر جنگجویی و بخشندگی اش شناخته شده است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان گذار دوره ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند". پاسارگاد: «ای رهگذر هر که هستی و از هر کجا که بیایی می دانم سرانجام روزی بر این مکان گذر خواهی کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکی که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر.» تبار کوروش از جانب پدرش به پارس ها می رسد که برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلی محل حکومت آن ها را نقش کرده است. بنیاد گذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰می زیسته است.

پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش نتیجه این ازدواج بود. تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده اند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده اند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هردوت برگرفته اند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ ها پرسش کرد.

آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده ی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت.

در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان های شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه ی ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت.

پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آن ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست." آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند.

لذا آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم". کوروش در دربار کمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارس ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن ها را آموخت و با آموزش های سختی که سربازان پارس فرامی گرفتند پرورش یافت. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.

۲) کمبوجیه :

▪ تاریخ درگذشت : ۵۲۲ قبل از میلاد

▪ بیوگرافی : شاهنشاهی کمبوجیه(۲۹ ۳۷)(۵۳۰ ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) کورش دو پسر داشت یکی کمبوجیه که بزرگتر بود( گونه ی یونانی نام وی کامبیز است) و دیگری بردیا که کهتر بود. کورش کمبوجیه را جانشین خود کرد و وی را پس از مرگ گئوبروو گمارده ی کورش در بابل ، شاه بابل کرد. همچنین بردیا را به فرمانروایی بسیاری از کشورهای ایران خاوری گمارد. کمبوجیه با فیدایمیا دختر هوتن، یکی از بزرگان پارسی ازدواج کرد. بردیا پس از برتخت نشستن، وی را به همسری خود درآورد و برپایه ی گاهنویسان یونانی وی کسی بود که دریافت آنکه برتخت نشسته، بردیا نیست. کمبوجیه در جنگ واپسین کورش بزرگ با بیابانگردان، همراه وی بوده و پس از کشته شدن کورش به عنوان جانشین وی راهی پارس شده است. این احتمال هست که کمبوجیه برای جلوگیری از تاخت وتاز بیابانگردان چند ماه نیروهای خود را درانجا نگاه داشته است. باری پس از کشته شدن کورش ،کمبوجیه شاهنشاه شد و بردیا همچنان فرمانروای ایران خاوری ماند. پیروزی بر مصر با آگاهی از درگذشت کورش، فرعون مصر پسرش پسامتیک را برای بازیابی فلسطین و سوریه با سپاه بزرگی به آنجا فرستاد. کمبوجیه لشکرکشی خود را پس از یک تدارک جنگی و سیاسی گسترده آغاز کرد.چشمه های مصری آمدن هخامنشیان را تهاجم چندین کشور نگاشته اند، هرودت نیز می گوید بیشتر مردم کشورهای پیرو هخامنشیان، سربازانی در لشکر وی داشتند. کمبوجیه را می توان بنیادگذار نیروی دریایی ایران دانست.

این ناوگان، نخست از مردان و ابزاری پدید آمده بود که از آسیای کوچک و فنیقیه گرفته شده بود، قبرس نیز به ایران پیوست که در لشکرکشی به مصر کشتی هایی فرستاد. در دریای کاسپین نیز نیروی دریایی پدید آمد تا از تاخت و تاز مردم دشت نشین فرای دریا به سرزمین های هخامنشی جلوگیری شود که درینجا ساختاری ایرانی داشت. کمبوجیه خود برای جنگ با مصریان به شام لشکر کشید. در رویارویی دو سپاه ، کمبوجیه پیروز شد و پسامتیک به فلسطین عقب نشست. درین هنگام پسامتیک از درگذشت پدرش( شاید آبان سال ۳۳ پس از برتخت نشستن کورش یا نوامبر ۵۲۶) آگاه شد و با شتاب به مصر بازگشت. کمبوجیه به دنبال وی راهی مصر شد. باری شش ماه پس از درگذشت فرعون پیشین، ارتش ایران به پلوزیم، دروازه ی مصر، در دهانه ی خاوری دلتای نیل (اسماعیلیه ی کنونی) رسید( بهار سال ۳۴). چنین بر می آید که دریاسالار مصری و گروهی روحانی انگیزه ای برای پایداری نداشته اند چرا که جنگی دریایی روی نداده است. هم چنین فرمانده ی مزدوران یونانی لشکر مصر بر سر اندازه ی دستمزد با کارگزاران مصری به هم زده به کمبوجیه پیوست. وی رازهای لشکری مصریان را برای ایرانیان بازگو کرد. سپاه مصر در نزدیکی پلوزیم جای گرفته بود. سپاه ایران نیز در همان نزدیکی اردو زد.

در نبرد پی آمد که کشته ی بسیار برای هردو سوی نبرد به همراه داشت ارتش ایران به پیروزی رسید. هرودت که هفتاد سال پس از نبرد، آوردگاه پلوزیم را دیده می گوید که هنوز می توان استخوان های سربازان را در آنجا دید. پس از آن فرعون به ممفیس پایتخت مصر عقب نشست. کمبوجبه به پیشروی ادامه داد و در نزدیکی ممفیس اردو زد. کمبوجیه فرستاده ای را با یک کشتی به ممفیس فرستاده، خواهان تسلیم آن شد، ولی مصریان کشتی را آتش زده پیک را کشتند؛ این کار نشان می دهد که فرعون امیدوار بود که در پناه دیوار سپید شهر به پایداری درازمدت بپردازد. کمبوجیه به محاصره ی شهر پرداخت و پس از چندی به شهر درآمد و پادگانی در کاخ سپید به پاکرد. مردم شهر بی درنگ امان یافتند و فرعون را دستگیر کردند. هرودت می نویسد که آیین شاهنشاهان ایران در همه جا چنین بود که شاه شکست خورده را یا یکی از فرزندان یا نزدیکان وی را به فرمانروایی آنجا می گماردند، و کمبوجیه فرعون را نزد خود نگاه داشت تا فرمانروایی مصر را به اوبازگرداند.

کمبوجیه گنجینه ی فرعون را ضبط کرد. بسیاری از اموال توقیف شده ی فرعون را در گنجینه ی تخت جمشید یافته اند. با فرارسیدن تابستان همه ی مصر به پیروی کمبوجیه درآمد. در اسناد مصری کمبوجیه بنیادگذار دودمان بیست و هفتم مصر برشمرده اند و برپایه ی این اسناد وی پیروزی خود را گونه ای یگانگی مشروع با مصر برشمرده است. مردم لیبی و تونس خود به پیروی ایران درآمدند. کمبوجیه که در صدد پیروزی بر همه ی آفریقای با فرهنگ بود لشکری به سوی خوربران(غرب) مصر فرستاد ولی این لشکر در بیابان دچار توفان شده و گم شد و هیچ گاه به مصر بازنگشت. کمبوجیه به همراهی بخشی از ارتش به نیمروز(جنوب) مصر رفته و پایتخت مصر بالا، تبس را نیز گرفت. بخشی از ارتش در راستای رود نیل به سوی نیمروز تا ژرفای افریقا پیشروی کردند . گاهنویسان کلاسیک از جایی به نام انبار کمبوجیه در آبشار دوم یاد کرده اند که در روزگار رومیان نیز به همین نام خوانده می شد. همچنین پیکی برای تبعیت نوبیا یا حبشه ی کنونی به آنجا فرستاده شد و از آن پس حبشیان به دولت ایران خراج می پرداختند . آنها در نگاره های تخت جمشید نموده شده اند که برای شاه بزرگ خوشبوکننده و عاج و کاپی( جانوری مانند زرافه) می آورند. هنگامی که کمبوجیه در نیمروز مصر بود، فرعون مصر درصدد شورش برآمد که با شکست روبرو شد و پس از آن به گفته ی هرودت و کتزیاس به دستور شاهنشاه خودکشی کرد. کمبوجیه یک هخامنشی به نام آریاند را به شهربانی مصر گماشت و خود پس از سه سال ماندن در مصر به سوی فلسطین و سوریه رفت تا از آنجا به ایران بازگردد.

در نوشته ی گاهنویسان یونانی کمبوجیه را بدسرشت و دیوانه برشمرده اند( برخی برین باورند که این بدگویی ریشه در دربار فرزندان داریوش دارد) که آیین مصریان را گرامی نمی داشت.ولی از داده های باستان شناسی آشکار شده است که نه تنها رفتار وی بدین گونه نبوده ، که وی آیین های مصری را به جا آورده و دستوربازسازی ویرانی هایی که بر اثر جنگ پدید آمده بود را داده است. از سندهای دیوانی سال نخست فرمانروایی کمبوجیه در مصر برمی آید که اقتصاد کشور کم ترین آسیبی ندیده است. کمبوجیه به پیروی از پدر، مصریان را در انجام آیین های دینی خود آزاد گذارد و به فرهنگ کهن سال آنان خدشه ای وارد نیاورد. در پایان شاهنشاهی کمبوجیه، فرمانروایی هخامنشی همه ی پادشاهیهای جهان آن روز را در بر می گرفت و مرزهای ایران از یک سودر خاور، به بیابانگردان و هند می رسید و از سوی دیگر شهرهای یونانی را در همسایگی داشت. در روزگار داریوش شاهنشاهی هخامنشی، همه ی جهان با فرهنگ باستان را کمابیش در بر می گرفت.

۳) داریوش اول :

▪ تاریخ تولد : ۵۵۱ قبل از میلاد

▪ تاریخ درگذشت : ۴۸۶ قبل از میلاد

▪ محل دفن : مرودشت فارس نقش رستم

▪ بیوگرافی : پس از دیوکس ( دیااکو ) پسرش فرورتیس که نام نیای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سیاست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نیز مانند پدر به فتح و جذب دیگر قبایل ماد که در فلات ایران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در این راه ولایت پارس را که با سکنه آن خویشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با این پیروزیها شجاع و دلیر شده بودند کوشیدند تا یوغ بندگی را از گردن خویش بردارند و در رسیدن به این هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهیان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ایلام را مغلوب و مطیع کرده بودند و از انضباط شدیدی برخوردار بودند و نیز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسیار خطرناک بشمار می رفتند . در نتیجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتیس ( فرااورت ) ؛ پس از بیست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسید و بیشتر سپاهیانش نابود گردیدند .

پس از کشته شدن فرورتیس ؛ هوخشتره ( کیاکسار ) که مدیری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسید . شکستی که به قیمت جان فرااورت ( فرورتیس ) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمین دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهیان منظم بر نمی آیند ؛ از این رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکیل دهد ؛ پیادگانی که هر یک به کمان و شمشیر و یک یا دو زوبین مسلح بودند و سوارانی که در سایه پرورش اسب که در میان مادها رایج بود ؛ پیش از سواره نظام دشمن بودند . لشکریانی که به تیر و کمان مسلح بودند که در همه شرایط ؛ در حمله و عقب نشینی بسوی دشمن تیراندازی کنند.

در مسابقه تنگ كردن و تجاوز به عرصه اين بناي تاريخي پيش از آنكه روستاييان خانه‌هاي خود را به 200متري آن نزديك كنند اين اداره برق منطقه بود كه چند سال پيش با به زمين نشاندن تيرهاي چراغ برق در فاصله چهارمتري بنا مقام نخست را در برهم‌زدن حريم اين محل به خود اختصاص داد و البته تذكري نيز از سوي هيچ مرجعي دريافت نكرد.

 

صدرا محقق
آرامگاه كوروش كوچك يا گور دختر، فرقي نمي‌كند، سازه‌اش درست مشابه آرامگاه كوروش كبير است، تماما با سنگ ساخته شده و اندازه‌اش كوچك‌تر از آرامگاه كوروش است اما قدمتش به همان زمان دوران هخامنشيان برمي‌گردد. 
اين سازه هخامنشي زيبا از معدود بناهايي است كه مشابه آرامگاه كوروش بزرگ در پاسارگاد ساخته شده. دكتر شاپور شهبازي از باستان‌شناسان بزرگ كشور معتقد بود اين آرامگاه به كوروش كوچك تعلق دارد. بوميان و روستاييان اطراف اما آن را به نام گور دختر مي‌شناسند. گور دختر در سال 1376 با شماره 1897 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است. 
از سويي بر اساس قانون هرگونه دخل و تصرف در حريم آثار ثبت‌شده در اين فهرست تا شعاع صدمتري جرم محسوب مي‌شود. اين قانون اما براي گور دختر معناي خاصي ندارد، چرا كه خانه‌ها و تجهيزات روستاييان در دشت «ميانكوهي پشت پَر» در تنگ ارم دشتستان لحظه به لحظه عرصه را بر بناي «گور دختر» يا آن‌گونه كه برخي باستان‌شناسان معتقدند آرامگاه «كوروش كوچك» تنگ كرده و حريم قانوني اين بنا در محاصره ساخت و ساز قرار گرفته است به گونه‌اي كه روستاييان منطقه، اطراف اين آرامگاه به ساخت و ساز خانه براي خود و آغل براي گوسفندان‌شان اقدام كرده‌اند.


http://img.irna.ir/1390/13900825/30666000/30666000-1902716.jpg

حلقه محاصره تنگ‌تر می‌شود
حلقه محاصره بر اين بناي هخامنشي هرلحظه هم تنگ‌تر و تنگ‌تر مي‌شود، با اين حال ميراث فرهنگي استان بوشهر كه وظيفه محافظت از اين بناي تاريخي را بر عهده دارد تاكنون اقدام خاصي براي رعايت و حفظ حريم آن نكرده است. 
در عوض گفته مي‌شود روستايياني كه خانه‌هايشان را در همسايگي اين بنا برپا كرده‌اند و لحظه به لحظه متر به متر به آن نزديك‌تر مي‌شوند خود وظيفه حفاظت از آن را بر عهده دارند. البته آن‌گونه كه شاهدان عيني اين آرامگاه هخامنشي به شرق گفته‌اند حساسيت اين روستاييان براي نگهداري از اين بنا به ويژه در شرايطي كه ميل بيمارگونه‌اي در برخي از هموطنان براي تخريب و غارت آثار تاريخي شايع شده، در نوع خود مثال‌زدني است. 
با اين همه اما طبيعتا شيوه محافظت افراد روستايي منطبق بر اصول كارشناسي و علمي محافظت از آثار تاريخي نيست، نشان به آن نشان كه در اين ميان رعايت حريم منظري اثر به هيچ‌وجه جدي گرفته نشده است.
هم‌اكنون خانه‌هاي روستاييان پشت پَر در تنگ ارم به چندمتري اين بناي زيباي بازمانده از عهد هخامنشيان رسيده و اگر وضع بر همين منوال ادامه يابد بعيد نيست چندي ديگر آرامگاه كوروش كوچك در ميان انبوهي از خانه‌هاي روستايي ناپديد شود.
 
دشتی که روستا شد
اين دشت تا حدود 20 سال قبل كاملا خالي از سكنه بود و تنها در فصل‌هاي گرم سال ميزبان عشايري بود كه براي گذران تابستان‌هاي گرم جنوب به اين منطقه كوچ مي‌كردند، با گذشت زمان و رخ بر بستن فرهنگ كوچ و كوچروي، عشاير يك‌جانشين شدند و چه جايي بهتر از اين دشت زيبا و خوش‌آب و هوا.
پس از استقرار و اسكان بي‌ضابطه عشاير و كوبيده شدن اولين كلنگي كه با نيت ساخت خانه در اين محل بر زمين خورد خدمات‌رساني از جمله برق و آب به اين روستا آغاز شد و همين مساله روز به روز بر جميعت روستا اضافه كرد. در اين ميان اما اداره ميراث فرهنگي استان بوشهر كه از وجود اين آرامگاه در دل اين دشت مطلع بود اقدام خاصي براي محافظت از حريم اثر در برابر ميل خانه‌سازي روستاييان نكرد. جالب آنكه در مسابقه تنگ كردن و تجاوز به عرصه اين بناي تاريخي پيش از آنكه روستاييان خانه‌هاي خود را به 200متري آن نزديك كنند اين اداره برق منطقه بود كه چند سال پيش با به زمين نشاندن تيرهاي چراغ برق در فاصله چهارمتري بنا مقام نخست را در برهم‌زدن حريم اين بنا به خود اختصاص داد و البته هيچ تذكري نيز از سوي هيچ مرجعي دريافت نكرد. 
مي‌توان گفت افزايش ساخت و ساز در اطراف گور دختر تنها نتيجه بي‌توجهي به اين محوطه و عدم نظارت بر وضعيت آن است زيرا براي جلوگيري از تجاوز به حريم آن در دشت وسيعي كه مي‌توان به راحتي ساخت و ساز روستاييان در آن را به هر سمتي سوق داد كار سخت و ناممكني نيست. اما اين كار صورت نگرفت تا همسايگان محلي گور دختر هر روز به آن نزديك‌تر شوند.
 
وقتي گور دختر كشف شد
براساس منابع موجود گور دختر را ابتدا يك باستان‌شناس بلژيكي به نام «لويي واندنبرگ» در سال 1339 خورشيدي كشف كرد. واندنبرگ خود معتقد بود گوردختر قبر «چيش پيش» يا كوروش اول (جد كوروش كبير) است اما گمانه‌ها در مورد اين بنا فراوان است. وجود آرامگاه «ماندانا» مادر كوروش و «آتش سا» دختر كوروش برخي ديگر از گمانه‌ها درباره اين بنا هستند. 
معماري بناي گور دختر درست مشابه آرامگاه كوروش در پاسارگاد اما در مقياسي كوچك‌تر است. كل بنا از ‌‌٢٤ قطعه سنگ در ابعاد مختلف ساخته و به‌وسيله بست‌هاي دم چلچله‌اي به يكديگر متصل شده‌اند. در ساخت اين بنا مانند ديگر سازه‌هاي ساخته‌شده توسط معماران هخامنشي هيچ‌گونه ملاتي به كار نرفته است. بر بالاي اين مقبره قسمتي فرورفتگي شبيه به يك قاب وجود دارد كه احتمالا جايگاه قرار گرفتن كتيبه‌اي مربوط به آن بوده است. ارتفاع واقعي بنا چهار متر‌و‌نيم است و در درون اتاقك بنا حوضچه كوچكي وجود دارد.


مرمت اصولی
خوشبختانه گور دختر در اوايل دهه 80 از سوي يك تيم مرمت آثار تاريخي به سرپرستي «حسن راهساز» به صورتي ويژه مرمت و احيا شد كه بنا به گفته كارشناسان اين پروژه از جمله كارهاي موفق اين تيم مرمت بوده است.
مرمت‌گران گور دختر براي مرمت و احياي آن تمام 24 قطعه سنگ بنا را پياده كرده و برخي قطعات آن را كه دچار رانش و جابه‌جايي يا ناپديد شده بودند اصلاح يا با قطعات جديد سنگ جايگزين كردند. بر اساس اصول كارشناسي بايد در مرمت بناهاي باستاني تفاوت قطعات جديد با قطعات اصلي بنا معلوم باشد كه اين اصل در مرمت بناي گور دختر به خوبي از سوي تيم مرمت رعايت شده بود. پيش از شروع كار يك مستند‌نگاري كامل نيز از همه اجزاي بنا صورت گرفت و پس از آن كار مرمت آغاز شد كه نتيجه خوبي نيز در پي داشت.
 
کوروش کوچک تنها نیست
با توجه به احياي گور دختر در آن زمان و وجود آثار تاريخي در محوطه اطراف مسوولان ذي‌ربط مي‌توانستند در صورت استفاده درست از ظرفيت‌هاي اين محوطه پراهميت تاريخي آن را در فهرست آثار جهاني يونسكو به ثبت برسانند اما تاكنون اين مساله تحقق نيافته و با توجه به شرايط جديد و تجاوزهاي صورت‌گرفته به حريم گوردختر بايد خيال ثبت جهاني آن را از سر بيرون كرد. 
سازه بناي تاريخي گور دختر به دليل شباهت به آرامگاه كوروش بزرگ هخامنشي به آرامگاه كوروش كوچك معروف است. اين آرامگاه سنگي در سال 1376 با شماره 1897 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد. 
البته هخامنشيان در برازجان تنها گور دختر را از خود به يادگار نگذاشته‌اند و علاوه بر آن «چرخاب» متعلق به كوروش در يك‌كيلومتري جنوب غرب برازجان و كاخ «سنگ سياه» و كاخ «بردك سياه» در دشتستان نيز بناهايي مربوط به اين دوره از تاريخ در اين سرزمين هستند. اما گور دختر در مقايسه با اين سه كاخ تنها بنايي است كه همچنان سرپا مانده است.
مجدالدين رحيمي كارشناس ميراث فرهنگي و رشته مرمت و احياي بناها و بافت‌هاي تاريخي در اين‌باره به خبرگزاري ميراث مي‌گويد: «بنياد مسكن استان بدون توجه به اين دشت تاريخي اجازه توسعه و رشد اين آبادي را صادر كرده است، مدرسه‌سازي و جاده‌سازي و ديگر زيرساخت‌هاي لازم در اين دشت احداث شده و همين امر موجب آن شده دشتي كه تا 20 سال پيش خالي از سكنه بود آرام آرام در حال تبديل شدن به روستايي پرجمعيت است.»
وي مي‌افزايد: «در يكي از همين اقدام‌ها در فاصله پنج متري پشت بناي گور دختر يك تير چراغ برق نصب شده، در حالي كه براساس قانون هرگونه ساخت و ساز و احداث بنا و اثر جديد در حريم آثار تاريخي ثبت ملي ممنوع است. در اقدامي ديگر متاسفانه اداره ميراث فرهنگي بوشهر فردي را كه در نزديكي و فاصله 20متري بنا اقدام به ساخت خانه و آغل گوسفندان كرده است براي محافظت از بنا استخدام كرد. در حالي كه ساخت و سازهاي انجام‌شده بيشترين آسيب‌ها را به حريم منظري بنا وارد كرده است.»


بنا بر گفته رحيمي دشت محل واقع شدن بناي گور دختر در دوره ساسانيان به يك شهر تبديل شد كه به شهر تاريخي «قندگيان» معروف است، علاوه بر اين باستان‌شناسان بزرگي مانند ريچارد فراي نيز در باب اهميت‌هاي اين دشت و اين آرامگاه مقالاتي نوشته‌اند. در همين حال هر روز بر جمعيت اين روستاي كوچك افزوده شده و ميزان ساخت و سازها در آن نيز بيشتر مي‌شود. به نظر مي‌رسد اگر اداره ميراث بوشهر براي رعايت قوانين مربوط به آثار واردشده در فهرست ثبت ملي پافشاري نكند به زودي ساخت‌وسازها تا ديوار به ديوار اين بنا نيز خواهد رسيد.
 
آرامگاه هخامنشی بدون محافظ
بر اساس مشاهدات گردشگران نوروزي امسال كه سختي سفر به اين منطقه و ديدن اين اثر تاريخي را به خود هموار كرده‌اند وضعيت گور دختر به نسبت سال‌هاي قبل هم بدتر شده است.
در همين رابطه فريد ثاني عكاس و وبلاگ‌نويس كه چندي پيش براي ديدن گور دختر رفته بود در اين‌باره گفته است: در كشورهاي همسايه و برخي از كشورهاي در حال توسعه كه به‌دنبال نمايش قدمت و تمدن خود هستند، شايد اگر كلبه خرابه‌اي با 200سال قدمت پيدا كنند آن را هم تبديل به يك مكان گردشگري و شناسنامه قدمت آن سرزمين بكنند، اما در جنوب ايران در مرز استان‌هاي فارس و بوشهر و اطراف شهرستان تنگ ارم، مقبره‌اي وجود دارد به اسم گور دختر منتسب به خواهر بزرگ يا مادر كوروش بزرگ.


مسلما قدمت اين بنا حدود 2500 سال است، با اين حال اما پيدا كردن اين مقبره باستاني بسيار سخت است! زيرا اين مقبره در يك روستاي كوچك ميان خانه‌هاي روستايي و بدون هيچ‌گونه محافظتي رها شده و هيچ‌گونه حصار، دورچين، جدول يا حتي سيم‌خاردار هم اطراف آن نيست. شما مي‌توانيد با خودرو خود تا كنار آن برويد يا اگر دقت نكنيد به آن برخورد كنيد چون چراغي هم براي روشنايي آن وجود ندارد. تير برق روستا در سه‌متري آن فرو رفته و اصلا انگار كه اين بنا وجود ندارد. 
اين وبلاگ‌نويس مي‌افزايد: «شايد بهتر بود اداره ميراث فرهنگي استان بوشهر و سازمان ميراث فرهنگي گوشه چشمي هم به اين مقبره 2500ساله منسوب به خانواده بنيان‌گذار كشور ايران مي‌كرد تا هم رسالت اصلي خود (حفظ ميراث فرهنگي) را انجام داده باشد هم به توسعه گردشگري آن محل كمكي كرده باشد. البته اگر قرار باشد با بدسليقگي دور آن ديوار زشتي بكشند و منظره آن را هم خراب كنند و با جذب مردم زباله اطراف آن بريزند، بهتر است اصلا كاري نكنند ولي اين شرايط براي من به عنوان يك عكاس اصلا بد نشد زيرا طبق قانوني عجيب، ماموران ميراث فرهنگي با ديدن دوربين مقداري بزرگ‌تر از كف دست، مزاحم عكاس شده و عكاسي را از بناهاي تحت پوشش ميراث ممنوع اعلام مي‌كنند! اما در اين محل هيچ‌كس نبود و من به‌راحتي از مقبره عكاسي كردم، شايد خداي نكرده فردا در تاريكي شب كاميوني به اين مقبره برخورد كرد و عكس‌هاي من آخرين عكس‌هاي ثبت‌شده از اين بنا بودند.» تاكنون توجه به آرامگاه كوروش كوچك آن‌گونه كه شايسته است نه در ميان متوليان سازمان ميراث فرهنگي كشور و نه در رسانه‌ها مورد توجه قرار نگرفته است، با اين حال اين بناي تاريخي و ارزشمند در دل دشت «ميانكوهي پشت پَر» در تنگ ارم بوشهر در خلال بي‌توجهي‌ها در حلقه خانه روستايياني كه همسايه‌اش شده‌اند روزگار مي‌گذراند. تنها هرازگاهي گردشگران و علاقه‌منداني كه به سختي و مشقت به اين منطقه مي‌رسند و از مشكلات و آسيب‌هايي كه آن را تهديد مي‌كند، عكسي تهيه و منتشر مي‌كنند تا شايد حساسيتي را در كسي‌ برانگيزند.


البته اين وبلاگ‌نويس كه به تازگي از گوردختر بازديد كرده است نوشته شايد بايد خوشحال بود كه هنوز متوليان امور ميراث كشور براي ساماندهي اين اثر تاريخي دست به كار نشده‌اند، چرا كه تجربه ثابت كرده در پاره‌اي مواقع گذاشتن آثار تاريخي به حال خود و دست طبيعت بهتر و مفيد‌تر از سپردن آنها به دست پروژه‌هاي مرمتي و حفاظتي غيركارشناسي و غيراصولي باشد.

ارگ حکومتی یزد نیاز به مرمت دارد

قلعه کهنه یزد از ریخت افتاده است

قلعه کهنه یزد که در ارگ حکومتی شهر بادگیرها قرار دارد، مدت‌هاست که از ریخت افتاده و نیاز به مرمت جدی دارد. این قلعه کهنه حالا به جای اینکه میزبان باشکوهی برای گردشگران باشد، میزبان زباله‌های شهر شده است.

قلعه کهنه یزد، این روزها حال و روز خوشی ندارد و به دلیل بی‌توجهی مسئولان مربوطه دچار از ریخت افتادگی شده و کارشناسان میراث فرهنگی هشدار می‌دهند که باید هر چه سریعتر مرمت و بازسازی شود.
 
باورش سخت است اما اینجا ورودی قلعه کهن یزد تاریخی است
 
به گزارش chn، قلعه کهنه بنایی است که در جبهه شرقی خیابان امام قرار دارد. این محله زمانی ارگ حکومتی یزد بوده است. گفته می‌شود،ارگ حکومتی یزد از جنوب به خیابان مهدی و محله گازرگاه ، از غرب به خیابان امام، از شمال به محله قلعه کهنه و از شرق به خارج از حصار و جوی هرهر منتهی می‌شود.کتاب‌های تاریخ یزد (قرن نهم ) و تاریخ جدید یزد (قرن دوازدهم ) به وضوح از قلعه حاکم نشین در یزد نام برده‌اند و احداث آن را به سال 799 هـ.ق و به عنوان اولین عمارت تیموریان در یزد می‌دانند .
 
قلعه کهنه به جای میزبانی گردشگران، میزبان زباله های شهری و ساختمانی است
امیر ترقی‌نژاد، دوستدار و فعال میراث فرهنگی که به شدت درباره وضعیت این قلعه اظهار نگرانی کرد، درباره شرایط کنونی این بنا گفت:« بنای قلعه کهنه این روزها به شدت به تخریب نزدیک تر شده و نیاز به مرمت و بازسازی جدی دارد و باید مسئولان میراث فرهنگی هر چه زودتر اقدامی برای ساماندهی آن انجام دهند.»
 
قلعه کهنه نیاز به مرمت و بازسازی دارد تنها کافی است سری به آن زده شود
 
به گفته او، سازه‌های دیوارهای قلعه از سنگ، ملات گچ و آهک و بقیه از خشت و کنگره‌های آن از گل ساخته شده است.قدمت قلعه کهنه به دوره سلجوقیان باز می گردد.
 
ترقی نژاد با تاکید بر اهمیت این قلعه تاریخی گفت:« این قلعه به جای اینکه این روزها میزبان گردشگران یزد باشد، میزبان زباله های این شهر تاریخی شده است. این امر برای شهر تاریخی که همواره آمار بالاترین تعداد گردشگران ایرانی و خارجی را دارد، جای بسی تاسف است.»

رضاحیرانی(شاعر)؛ خواهر زاده­‌ی زنده­‌یاد وثوقی ضمن اعلام خبر درگذشت این هنرمند  گفت: جمعه شب، بین ساعت 20 تا 22 شب، ساعاتی که ایشان در منزل تنها بودند، دچار سکته شد. پس از اینکه خانواده ایشان متوجه شدند، از پزشکان اورژانس کمک خواستند اما پزشکان حاضر ایست قلبی و فوت ایشان را اعلام کردند.
 
وی ادامه داد: زنده­‌یاد وثوقی از بازیگران باسابقه‌­ی سینما و تلویزیون ایران بود. ایشان با کارگردانان نامی ایران، همچون پرویز صیاد، ایرج قادری، بهروز افخمی و... سابقه­ی همکاری داشت.
 
حیرانی افزود: مطابق با برنامه­ریزی­‌های صورت گرفته، تشییع پیکر این هنرمند فقید، صبح فردا؛ دوشنبه 23 بهمن ماه از ساعت 10 صبح در قطعه 14 بهشت زهرا برگزار می­‌شود و مطابق با وصیت ایشان، زنده­‌یاد یکتاوثوقی در مجاورت آرماگاه مادرش به خاک سپرده خواهد شد.
 
منوچهر یکتاوثوقی متولد اسفند 1322 بود. وی سابقه­ی بازی در فیلم­هایی نظیر «می‌خواهم زنده بمانم»، «قاعده­‌ی بازی» و «آکواریوم» به کارگردانی ایرج قادری، «بی­‌ستاره» به کارگردانی بهمن گودرزی، «بال­‌های خوشبختی» به کارگردانی بهروز شعیبی، و سریال­هایی همچون «تب سرد»، «زیرزمین» و «پنجمین خورشید» به کارگردانی علیرضا افخمی، و «ششمین نفر» به کارگردانی بهمن گودرزی را در کارنامه­‌ی بازیگری خود داشت.


 
 



اولين مرکز توانمندسازي و آموزش تخصصي تراش سنگ‌هاي قيمتي و نيمه‌ قيمتي پيش از ظهر امروز با حضور «يحيي رحمتي» معاون صنايع دستي کشور، جمعي از مديران و کارشناسان سازمان ميراث فرهنگي، مديران شهرداري تهران و هنرمندان صنايع دستي در خيابان مفتح افتتاح شد.

  اين مرکز با همکاري شهرداري و سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري افتتاح شده است.

«يحيي رحمتي» معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور در افتتاحيه اين مرکز با اشاره به اهميت و جايگاه صنايع دستي در کشور خواستار توجه هرچه بيشتر به هنرهاي سنتي و صنايع دستي شد.

وي با تاکيد بر نقش صنايع دستي درکاهش معضل بي کاري و افزايش درآمد افزود: لزوم همکاري و تعامل ميان دستگاه‌هاي مختلف دولتي با هدف کمک به هنرجويان يکي از مهمترين اقداماتي است که بايد در حوزه صنايع دستي صورت گيرد.

‌رحمتي اضافه کرد: تراش سنگ‌هاي قيمتي و کاربردي کردن آن‌ها و فعاليت‌هاي مربوط به تزيينات و جواهرآلات صورت خواهد گرفت و يک مرکز مناسب براي پرورش استعداد علاقه مندان به هنرهاي سنتي است.

وي هم چنين بر ورود جدي مراکز علمي و آموزشي به موضوع صنايع دستي تاکيد کرد.

مديرکل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان تهران نيز در اين افتتاحيه گفت: زماني که سنگ‌ها به محصول مورد درخواست مردم تبديل مي‌شود، ارزشي هزار برابر پيدا مي‌کند.

«محمد حسين فراهاني» افزود: در حال حاضر حدود 150 کارگاه صنايع دستي در تهران وجود دارد که از اين تعداد، 26 کارگاه به‌صورت رسمي و 67 کارگاه در گروه سنگ‌هاي قيمتي به‌صورت خانگي فعاليت مي‌کنند.

در اين مراسم همچنين «محمدعلي ايازي» معاون امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران، حسين زارع صفت مديرعامل سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌هاي اجتماعي شهرداري تهران، محمود منيعي معاون امور اجتماعي و فرهنگي منطقه‌ 7 تهران و امير آقايي معاون صنايع دستي استان تهران نيز سخنراني کردند.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:قلعه بمپور (مکانهای تاریخی ایران ), توسط نیما ذاکری سعید |

قلعه بمپور که در طول تاریخ یکی از قلعه های نظامی مهم آسیا به حساب می‌آمد، در غرب ایرانشهر و در جوار شهر بمپور قرار دارد و عمر آن به دوران اشکانیان و ساسانیان می رسد. بمپور از توابع شهرستان ایرانشهر و در 400 کیلومتری جنوب غربی زاهدان قرار گرفته است.

http://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605889393550.jpg

http://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605910453685.jpghttp://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605956785982.jpghttp://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605929329806.jpg

http://www.chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605965366037.jpghttp://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605906085657.jpg

http://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605973166087.jpghttp://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605960374005.jpghttp://www.chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605967862053.jpg

http://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957605939625872.jpg


 
تداوم نشست‌هاي تخصصي در حاشيه برگزاري نمايشگاه‌هاي صنايع‌دستي
 
 
 
«ويدا توحدي» با اشاره به برپايي نشست‌هاي تخصصي در حاشيه جشنواره ملي صداي عشاير، تداوم اين نشست‌ها را مورد تاکيد قرار داد.

مديرکل توسعه و ترويج معاونت صنايع‌دستي کشور  اظهار داشت: هنرمندان صنايع‌دستي از برگزاري نشست مهر اصالت، نوآوري و بسته‌بندي صنايع‌دستي به شکل تعاملي و تبادل انديشه با اساتيد دانشگاه، صاحب‌نظران حوزه طراحي و خلاقيت اعلام رضايت کردند.

وي افزود: ويژگي اين نشست‌ها در اين دوره ايجاد بستر و فرصت لازم براي دريافت نظرات هنرمندان صنايع‌دستي از سوي صاحبان فکر در جامعه علمي کشور بود که با استقبال هنرمندان و صنعتگران شرکت‌کننده در جشنواره صداي عشاير مواجه شد.

توحدي با بيان اين‌که ايجاد فضاي صميمانه و بدون دغدغه باعث شد مخاطبان با آخرين دستاوردها در حوزه مهر اصالت، روش‌هاي طراحي و نوآوري در صنايع‌دستي و بسته‌بندي آشنا شوند، خاطرنشان کرد: حضور مديران و کارشناسان ستاد و استان‌ها دستاوردهاي اين مراسم را کارآمد کرد.







"طالب ريفاعي" دبير کل سازمان جهاني جهانگردي از سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري به عنوان برگزار کننده اولين جشنواره ملي صداي عشاير ايران قدرداني کرد.

به نقل از روابط عمومي معاونت گردشگري، سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي وگردشگري، در پيام تبريک و قدرداني "طالب ريفاعي" آمده است: " من بسيار مفتخرم به برگزار کنندگان اولين جشنواره ملي صداي عشاير ايران و نمايشگاه جنبي قبايل و عشاير تبريک عرض نمايم.

ترديدي وجود ندارد که در معرض نمايش گذاردن اصالت هاي قومي و فرهنگي کشور جذاب و زيباي شما موفقيت بزرگي است.

سازمان جهاني جهانگردي متعهد به اين امر است که گردشگري مسوولانه، پايدار و قابل دسترس را در سراسر جهان تبليغ و ترويج دهد. اين پايداري و ثبات همچنين در خصوص حفظ و نگهداري ميراث فرهنگي و ثبات اقتصادي و مديريت زيست محيطي نيز مصداق خواهد داشت.

در اين راستا به سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري جمهوري اسلامي ايران براي تخصيص ترويج و تبليغ ارزش هاي ميراث فرهنگي کشورشان تبريک مي‌گويم.

اين امر به دليل احترام به نسل هاي گذشته مردم قبايل و عشاير ايران و همچنين به دليل تعليم و تربيت نسل امروز نقش کليدي و حياتي در توسعه کشور ايفا مي‏کند.

اکنون مي خواهم به مناسبت برگزاري اولين جشنواره صداي عشاير ايران و برداشتن گام نخستين در اين زمينه تبريک عرض نموده و براي شما رويدادي پربار، سازنده و سرشار از موفقيت آرزو مي‏کنم.

متاسفانه شخصا قادر به شرکت در اين رويداد نبوده ام، لذا بدين وسيله سازمان جهاني جهانگردي و به ويژه برنامه منطقه اي آسيا و اقيانوسيه، اظهار اميدواري مي کند تا در آينده همکاري نزديک و مستمري با جمهوري اسلامي ايران داشته باشد. به اميد آنکه فوايد صنعت گردشگري تا آنجا که ممکن است به تعداد بيشتري از افراد در جهان ارائه شود.







  نمايشگاهي از رودوزي هاي سنتي ايراني که اغلب آن ها متعلق به سده 12 و 13 هجري قمري هستند در موزه حوضخانه مجموعه فرهنگي تاريخي نياوران برپا شده است.

به نقل از روابط عمومي مجموعه فرهنگي تاريخي نياوران، «مهناز اسدي» مسئول موزه حوضخانه مجموعه نياوران با بيان اين مطلب اظهار داشت:  مجموعه اي از رودوزي هاي سنتي ايراني شامل تابلوها و پرده هايي از انواع پته دوزي، گلابتون دوزي، ده يک دوزي، ابريشم دوزي، کتيبه دوزي، نقش دوزي، ترمه دوزي، قلاب دوزي، بخارا دوزي، خامه دوزي، فلز دوزي، شماره دوزي، رشتي دوزي و زري دوزي در معرض ديد علاقه مندان و هنردوستان قرار گرفته است.

وي افزود: در نقش آفريني اين آثار از انواع نقوش درختي، بته جقه اي، نقش افشان، لچک ترنجي، سرترنجي و غيره بهره برده شده است و اغلب آثارمتعلق به اواخر سده 12 و سده 13 هجري قمري است.

اسدي با بيان اين که اصطلاح رودوزي به هنري گفته مي شود که طي آن نقوش مختلف بر روي پارچه هاي بدون نقش از طريق دوختن يا کشيدن قسمتي از نخ هاي تار و پود پارچه به وجود مي آيد توضيح داد: رودوزي هاي سنتي ايراني، آن دسته از هنرهاي سنتي و صنايع دستي کشورمان هستند که بر اساس آنها، طرحها و نقوش سنتي با استفاده از انواع سوزن و قلاب و نظاير آن و ضمن بهره گيري از انواع نخ‌هاي رنگين يا فلزي بر روي پارچه دوخته مي شود و گاه نيز طرحها و نقوش با کشيدن بخشي از نخ‌هاي تار يا پود و يا تار وپود همراه با عمليات تکميلي ديگر بر روي پارچه پديد مي آيد.

وي خاطر نشان کرد: اين نمايشگاه تا 15 اسفند ماه در موزه حوضخانه برپاست و علاقه مندان براي بازديد مي توانند همه روزه از ساعت 30/8 تا 17 به مجموعه فرهنگي تاريخي نياوران واقع در ميدان شهيد باهنر (نياوران) مراجعه کنند.

مراسم تجلیل از خانم مه پاره کبری استاد رو دوزی سنتی و لباسهای محلی ساعت 18 الی 21 روز 20 بهمن در فرهنگسرای فردوس برگزار میشود

برای اولین بار در طول این سالها در نمایشگاه صنایع دستی از هنرمندان این سازمان برای خرید هدایا از خود هنرمندان، هدایای مراسم اختتامیه را  خریداری نمودند بدون واسطه و این کار توسط جناب آقای امیر آقایی معاونت صنایع دستی استان تهران انجام گردید که بدین وسیله از وی و کارکنان سازمان صنایع دستی استان تهران آقای نجف پور،آقای کارخانی ،خانم قدمی و.... تشکر و قدردانی مینمائیم .

نمایشگاه سفال و آبگینه هنرمندان صنایع دستی روز 23 بهمن در فرهنگسرای فردوس واقع در بولوار فردوس بعد از چهارراه مخابرات آغاز و تا 30 بهمن ماه ادامه دارد که علاقمندان میتوانند برای بازدید از ساعت 9صبح الی 18 مراجعه نمایند

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:جشنواره عشایر و صنایع دستی دیروز به پایان رسید , توسط نیما ذاکری سعید |

روز 17 و 18 و 19 بهمن ، زیبا ترین و شلوغ ترین روزهای نمایشگاه و برای هنرمندان بهترین روزها برای فروش محصولات خود بود با اینکه در روزهای نخستین خبری از بازدید کننده نبود ولی در روزهای پایانی با استقبال خوب مردم روبرو شد و هنرمندان با رضایت به شهرهای خود باز گشتند .

در این همایش که با حضور هنرمندان صنایع دستی و مسئولان برگزار گردید در رابطه با نوع بسته بندی و پوشش صنایع دستی بحث و تبادل نظر گردید که جمعی از هنرمندان از اطلاع رسانی کم سازمان صنایع دستی گله مند بودند و خواستار اطلاع رسانی دقیق از محل مناظرات و همایش ها شدند و در این جلسه آقای نیما ذاکری سعید هنرمند (سراجی سنتی،نقاشی بر روی چرم ،حکاکی روی چرم ،سوخت چرم ) در رابطه با بسته بندی جدید برای محصولات چرمی که خود ساخته بود سخنانی ایراد نمود و برای همکاری و ایده  در رابطه با بسته بندی به سایر هنرمندان در رشته های مختلف نیز سخنانی را ایراد نمود و در ضمن آقای نیما ذاکری سعید از برگزار نشدن جشنواره بسته بندی که قرار بود در ماههای گذشته انجام شود و چندین بار به تعویق افتاد اظهار گله مندی نمود و خواستار این شد که اگر مسئولان سازمان نمیخواهند این جشنواره را برگزار کنند وی به صورت خصوصی از هنرمندان که برای محصولات خود بسته بندی ایجاد نموده اند دعوت به یک همایش و جشنواره بسته بندی محصولات صنایع دستی نماید

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:عکس های جشنواره عشایر و صنایع دستی, توسط نیما ذاکری سعید |

http://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957828993478143.jpghttp://chn.ir/Images/News/Larg_Pic/18-11-1391/IMAGE634957828965709965.jpg


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.